خانوم کوچولوی خونه ی ما دریا

امروز به اتفاق عمه آرزو رفتیم پارک گلها،مثل زندونی که تازه از بند آزاد شده نمیدونستی چیکار کنی،همش رو چمنها میدوییدی،میرفتی سمت آب،خلاصه ذوق کرده بودی اساسی،یه لحظه آروم قرار نداشتی،خیلی شیطون بلا یی ماشاالله😉💗💋🙎 ...

...

...

حاضر شده بره مهمونی خونه بابا رضاش،تا مامان هم یکم استراحت کنه،آخه مامان حسابی خسته و کلافه است شما شبا اصلا نمیزاری مامان بخوابه تا میاد چشم رو هم بزاره بیدار میشی و شیر میخوای،بی خوابی های شبانه خیلی اذیتم میکنه،الانم که دارم تایپ میکنم شما چند دقیقه ای میشه که رفتی و من داراز با دراز افتادم رو مبل دارم اینترنت بازی میکنم،تا داداشت از مدرسه نیومده یکم تنهایی و خلوت لازمه ...

علاقه خاصی داری همه چیز خودت بخوری،وقتیم میخوردی آخر عاقبتش اینجوری میشه😉😃 ...

چادر نشینی🙎 ...

شبیه آدم فضایی ها شدم😂😃 ...

برج میسازم از نوع چهار طبقه و بعد دست میزنم به اثری که خلق کرده ام👏😍 ...

من بفدای تو عسل بانو ...